آقای شجریان با شما نیستم

تفنگت را زمین مگذار     

 آقای شجریان با شما نیستم 

 

 

      

 

تفنگت را زمین مگذار
که ما بیداریم در این دیار آباد
سلاح دشمن ما یعنی تفنگ آتش و آهن
تو هم اما پیش این اهریمن ابراز وجود کن
نداریم جانی جانی پر از مهر مهین
تو که ای دوستی با دشمن
سلاح اتش و آهن
سلاح خشم و خونریزی
سلاح جنگ و جنگ ورزی
کنی مهمان مهین
بیا بنشین بشنو سخن
تا فروغ آدمیت را در قلب تو بکشاید
گر مهین را خواهی بیا میدان برادر
تفنگت را زمین مگذار
تنفگت را زمین مگذار تا از جسم تو
این جان بی ارزش برون آید
دشمن از ائین انسانیت جه می داند
اگر جان را خدا دادهست
خدا خود می ستاند
چرا که با یک لحظه غفلت من و تو
که مهین در خاک و خون بغلتد ای برادر
گرفتم در همه احوال حق گویی حق جویی
که حق با ماست ای برادر
ولی حق را ای برادر جان
با این زبان نافهم و آتشبار دشمن
که راحت نمی توان جست
اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار
تفنگت را زمین مگذار
که دشمن پشت دیوار است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد